حکومتی مورد اعتماد مردم است که صادق و عادل باشد
تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۸۴۳۸۴
حجت الاسلام دکتر مصطفی جمالی، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در گفت و گو با مهر، عنوان کرد: یکی از موضوعات مهمی که در هر جامعه و در اساس تشکیل یک جامعه باید به آن توجه کرد، موضوع اعتماد اجتماعی است، چراکه اساس جامعه ایمانی بر مبنای اعتماد است، اعتمادی که به خصوص بین دولت و ملت قرار دارد، اگرچه اعتماد بین خود آحاد ملت هم باید مورد توجه قرار گیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رابطه حکومت با مردم
وی افزود: در حکومتهای استبدادی و اشرافی رابطه مردم با حکومت رابطه برده دار و برده است. اگر احیاناً امکاناتی برای آنها فراهم میکنند برای این است که با پروار کردن آنها بهره بیشتری ببرند، چنانکه تأسیس مدارس و بیمارستانها، بوجود آوردن راههای شوسه و راه آهنها، کارگاهها و کارخانه هاو… از طرف جهان سرمایه داری در کشورهای جهان سوم برای این منظور است نه خدمت به آنها.
جمالی بیان کرد: در حکومتهای مردم بر مردم به معنی غربی آن، دولت مجری خواستههای مردم است اگر چه خلاف مصلحت آنها و زشتترین کارها باشد مثلاً هر گاه اکثریت مردم رأی به جواز رابطه جنسی و… بدهند، دولت خود را موظف به اجرای آن میداند همانگونه که در سوئد و انگلستان مرسوم است. اما در حکومت اسلامی رابطه مردم با حکومت رابطه ابوت و بنوت (پدر فرزندی) است. چنانکه میدانیم عالیترین نوع عواطف، عاطفه پدری و مادری است. اما این عاطفه در مقام تعلیم و تربیت فرزندان نباید حاکم مطلق باشد.
وی خاطرنشان کرد: پدر و مادر در عین آنکه فرزندانشان را حتی بیشتر از خود دوست میدارند، اما رعایت مصلحت آنان را باید بیشتر از همه چیز دوست بدارند. اگر فرزندی مرتکب خلاف شود تنبیهش کنند و اگر غذایی برایش مضر باشد از خوردن آن منعش نمایند; بر انجام کارها تکلیفش کنند و… حکومت اسلامی نیز باید رفتارش با مردم بر همین اساس باشد، در عین آنکه آحاد ملت را فرزند خود میداند و به آنها عشق می ورزد، هیچگاه اجازه ندهد احدی مرتکب خلاف شده از زیر بار تکالیف مقرره که حافظ منافع و مصالح امت اسلامی است شانه خالی نماید.
این عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، با بیان اینکه حضرت علی (ع) در فرمان تاریخش به مالک اشتر بر این رابطه تاکید و میفرماید: «ثم تفقد من امورهم ما یتفقد الوالدان من ولدهما». «آنگاه از آنان آنگونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجویی می کنند».
جمالی در ادامه با اشاره به روایتی از امام باقر (ع) عنوان کرد: امام باقر (ع) در ضمن بیان خصایص رهبر جامعه اسلامی از قول رسول خدا نیز به این حقیقت تاکید دارد: «لا تصلح الامامة الا لرجل فیه ثلاث خصال ورع یحجزه عن معاصی الله و حلم یملک به غضبه و حسن الولایة علی من یلی حتی یکون لهم کالوالد الرحیم.» «امامت جز برای مردی که دارای خصلتهای سه گانه زیر باشد شایسته نیست: پرهیزگاری و ورعی که او را از گناه الهی باز دارد، حلم و بردباری که بدان وسیله خشم خود را تحت کنترل خود درآورد، حسن سرپرستی نسبت به مردمی که امامت آنها را به عهده دارد تا جایی که نسبت به آنان همانند پدری مهربان باشد، این رابطه مبتنی بر لطف و محبت نه تنها با افراد مسلمان و حکومت اسلامی است، بلکه همه آحاد ملت در صورتی که به قوانین مملکت احترام بگذارند از این رفتار انسانی و لطف و مهربانی برخوردار خواهند بود.
وی افزود: علی (ع) در فرمانی که برای مالک اشتر، هنگامی که او را استاندار مصر نمود، نوشت در این باره چنین دستور داد «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق». «قلب خویش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حیوان درنده ای نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهند: یا برادران دینی تو اند و یا از نظر آفرینش انسانهایی همانند تو».
عوامل زمینه ساز اعتماد اجتماعی بین مردم و حکومت
این استاد حوزه در ادامه با اشاره به عوامل اعتماد بین مردم و حکومت تصریح کرد: برای استحکام این رابطه از دیدگاه اسلام و نهج البلاغه عواملی وجود دارد از جمله پذیرش مسئولیت، تنها بر اساس تکلیف الهی، در مکتب علوی پذیرش مسئولیت زعامت جامعه اسلامی، مانند دیگر مسئولیتها تنها به خاطر انجام وظیفه و تکلیف الهی است نه برای ریاست کردن و یا سوءاستفاده نمودن و یا بهره مندی از منافع زودگذر آن، درست در نقطه مقابل جوامع غربی.
وی در این خصوص گفت: حضرت علی (ع) آنجا که از رمز قبول زعامت جامعه اسلامی سخن میگوید بر این حقیقت تاکید میکند: «اما و الذی فلق الحبة و برا النسمة لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها و لالفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطة عنز».«آگاه باشید سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیار گرداگرد مرا گرفته و به یاریم قیام کرده اند و از این جهت حجت بر من تمام نشده بود، و اگر نبود عهد و پیمانی که خداوند از علما و دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان، سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها میساختم و از آن صرفنظر مینمودم و آخر آن را با جام آغازینش سیراب میکردم، آن وقت خوب میفهمیدند که دنیای شما در نظر من بی ارزشتر از آبی است که از بینی بز مادهای بیرون آید».
وی افزود: اگر تکلیف الهی بر علما و دانشمندان هر جامعه نبود که در برابر شکمبارگی ستمگران و حرومیت ستمدیدگان سکوت نکنند، ریاست طلبی و بهره مندی از مظاهر زندگی مادی نمیتوانست انگیزه قیام امیرالمؤمنین (ع) برای تصدی زعامت جامعه اسلامی باشد، در غیر این صورت همانگونه که در ابتدای امر بعد از وفات رسول الله به خاطر مصالح عمومی اسلام و مسلمین از اقدام به این امر خودداری کرده بود، در پایان نیز از قبول آن خودداری میکرد. تنها انگیزه او برای پذیرش این مسئولیت خطیر، همان تکلیف الهی بود و بس.
جمالی بیان کرد: در مکتب اسلام، قبول مسئولیتها تنها بعنوان یک تکلیف الهی است نه برای ریاست و اظهار قدرت و بهره گیری از مظاهر زودگذر دنیا که در آن صورت از کفش وصله داری بی ارزشتر خواهد بود.
وی تصریح کرد: وقتی که ملت احساس کرد مسئولین حکومت اسلامی تنها به عنوان انجام وظیفه و اقامه حق و دفع باطل مسئولیتها را قبول کرده اند و مقام و منصب، پیش آنان پشیزی ارزش ندارد، طبعاً همکاریهای لازم را با آنان مبذول و به آنها اعتماد خواهند داشت.
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در ادامه عنوان کرد: یکی دیگر از ویژگیهای حکومت اسلامی این است که پستها را براساس لیاقت و شایستگی تقسیم میکند، از شخص اول حکومت اسلامی که همان امام و ولی فقیه است تا دیگر مسئولان و کارگردانان حکومت اسلامی باید شایستهترین و خدمتگزارترین افراد برای ملت باشند.
جمالی افزود: به نظر شیعه، امام و جانشین پیغمبر که زعامت کشور اسلامی را به عهده دارد شایستهترین فرد روی زمین است که از جمیع فضائل علمی و اخلاقی و غیره در درجه کمال و عصمت برخوردار و از هرگونه رذائل به دور است. حضرت علی (ع) در مورد صفات و مشخصات حکومت اسلامی چنین آمده است: «و قد علمتم انه لا ینبغی ان یکون الوالی علی الفروج و الدماء و المغانم و الاحکام و امامة المسلمین البخیل فتکون فی اموالهم نهمته و لا الجاهل فیضلهم بجهله و لا الجافی فیقطعهم بجفائه و لا الحائف للدول فیتخذ قوما دون قوم و لا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع و لا المعطل للسنة فیهلک الامة» «شما میدانید آن کس که در منصب امامت مسلمین بر نوامیس، خونها، غنایم و احکام تسلط دارد، نباید بخیل باشد تا در جمع آوری اموال آنان برای خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد تا با جهلش آنان را گمراه کند و نه جفاکار تا پیوندهای آنها را از هم بگسلد و به نیازهای آنان پاسخ نگوید و نه ستمکار که در اموال و ثروت آنان حیف و میل نماید و گروهی را بر گروه دیگر مقدم دارد و نه رشوه گیر در قضاوت تا حقوق را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهی ورزد و نه آنکس که سنت پیامبر را تعطیل کند و بدین سبب امت را به هلاکت بیفکند».
وی خاطرنشان کرد: در زمان غیبت امام معصوم، زعامت مسلمین بر عهده فقیه عادل و با تقوی و آگاه به زمان، شجاع و مدیر و مدبر است که امام عسکری علیه السلام قسمتی از ویژگیهای او را چنین معرفی میفرماید: «فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه» «هرگاه فقیهی خویشتن دار، دیندار، مخالف با هوای نفس، مطیع فرمان مولا بود، مردم موظفند از او پیروی نمایند».
اما دیگر مسئولان حکومت اسلامی نیز باید تنها بر اساس لیاقت و شایستگی انتخاب شوند و هیچگونه رابطه و توصیهای در انتخاب آنان مؤثر نباشد. اصولاً با بودن افراد صالحتر و داناتر به کتاب خدا و سنت پیامبر، انتخاب افرادی که در این حد نیستند، خود خیانت به خدا و پیامبر و مسلمین خواهد بود که پیامبر اسلام در این زمینه فرموده است: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنة نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین». «کسی که کارمندی از مسلمین را بکار گیرد در حالی که میداند در میان آنها فردی که از او بهتر و به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، وجود دارد، به خدا و پیامبر و همه مسلمین خیانت کرده است».
صداقت و پیشگامی در عمل
وی در ادامه تصریح کرد: تا زمانی که مردم از کارگزاران امور صداقت و یکرنگی نبینند، نمیتوانند به آنها اعتماد کنند و مهمترین چیزی که میتواند نشان دهنده صداقت آنها باشد این است که پیش از همه خود به گفتارشان عمل کنند. زیرا اثری که رفتار و عمل در افکار و روح آدمی دارد غیر از تأثیر گفتار است. تأثیر گفتار آنی و زودگذر است، ولی تأثیر عمل ریشه دار و عمیق است و لذا گفته اند که دو صد گفته چون نیم کردار نیست. روی همین اصل آئین مقدس اسلام به پیروان خود دستور میدهد: پیش از آنکه مردم را با گفتار دعوت به حق کنند، با عمل اقدام به اینکار نمایند. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلوة و الخیر فان ذلک داعیة» مردم را با غیر زبانتان بسوی حق و فضیلت دعوت کنید تا از شما پرهیزکاری و کوشش در راه خدا و نماز و کارهای نیک مشاهده کنند، بدیهی است که این روش گرایش دهندهتر است.
حسن تدبیر و نیکو اراده کردن امور
جمالی گفت: از شرایط پذیرش مسئولیت در حکومت اسلامی این است که شخص حاکم به نحو احسن بر تدبیر امور قدرت داشته و بتواند بشکل هر چه بهتری آن را انجام دهد و این نکو انجام دادن کارها تا آنجا مهم است که نقل میکنند، هنگامی که یکی از یاران پیغمبر اسلام فوت کرد و او را دفن کردند، رسول اکرم با دستهای مبارک خاک روی قبر را هموار کرد و فرمود: «گرچه می دانم که این قبر بزودی کهنه و خراب میشود ولی خداوند دوست دارد بندهای را که کاری انجام میدهد، محکم و صحیح انجام دهد: «پیامبر اکرم (ص) ضمن بیان مشخصات حاکم اسلامی تاکید میکند که باید قدرتی بر نیکو اداره کردن امور و حسن سرپرستی را داشته باشد: «و حسن الولایة علی من یلی»
علی (ع) آنجا که از شایستهترین فرد جهت سرپرستی امت اسلامی سخن میگوید، اصل تواناترین و داناترین را که حاکی از بهتر اداره نکردن امت اسلامی است معیار قرار میدهد: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه فان شغب شاغب استعتب فان ابی قوتل» «ای مردم سزاوارترین کس به خلافت، قویترین مردم نسبت به آن است و داناترین آنها به فرمانهای خدا، پس اگر شخص آشوبگری به فتنه انگیزی برخیزد از او خواسته میشود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزد باید با او به نبرد پرداخت». بنابراین، وقتی که مردم از مسئولین امور حسن تدبیر و نیکو اداره کردن مملکت و حسن سیاست را ببینند طبعاً نسبت به آنها اعتماد و با آنها همکاری خواهند نمود.
برابری و عدم تبعیض
وی بزرگترین عاملی که شیرازه جامعه را از هم می گسلد و مردم را نسبت به دولتمردان بدبین و خشمگین میسازد، عدم برابری و تبعیض در جامعه دانست و گفت: روابط را بر ضوابط حاکم کردن و در مقام اجرای قانون عدالت را به طور گسترده رعایت نکردن و در میان افراد تبعیض قائل شدن است. چنانچه حضرت امیرالمومنین (ع) میفرماید: حکمرانان را نزدیکان و خویشاوندانی است که به خودسری و گردن کشی و دست درازی به مال مردم و کمی انصاف خو گرفته اند، ریشه و اساس شر ایشان را با جدا کردن و دور ساختن موجبات آن صفات از بین ببر، برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیاز آنها شخصاً رسیدگی کند، مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچکس نبند و به خاطر خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز، تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت، سخنان خود را با تو بگوید زیرا من بارها از رسول خدا این سخن را شنیدم: «ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد هرگز پاک و پاکیزه نمیشود و روی سعادت نمی بیند».
جمالی خاطرنشان کرد: بنابراین، در جامعهای که همه مردم از مزایا و حقوق حکومت اسلامی به طور یکسان و دور از تبعیض بهره مند میشوند شک نیست که نسبت به دولتمردان و مسئولین امور خوشبین و از آنها راضی خواهند بود و در همه کارها با آنان همکاری خواهند داشت.
مشارکت مردم در کارهای اجتماعی و سیاسی
وی در ادامه با لزوم مشارکت مردم در امور اجتماعی و سیلسی جامعه اشاره و عنوان کرد: درست است که معیار در حکومت اسلامی تبعیت از حق است ولی خواستههای توده مردم که از فطرت حق جویی بهره مندند نه تنها نادیده گرفته نشده بلکه به آن تاکید نیز شده است. «بدیهی است حکومتی که مردم را بحساب نیاورد و نظرات شخصی را بر آنان تحمیل کند و در صدد رفع نیازمندیهای آنان و احسان بر آنان نباشد. هیچگاه چنین مردمی به چنان حکومتی اعتماد نخواهند داشت و با او همکاری نخواهند نمود».علی (ع) در فرمان تاریخیش به مالک اشتر در این باره چنین دستور میدهد: بدان که هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد والی به وفاداری رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینههای آنان، و عدم اجبارشان بکاری که وظیفه ندارند، نیست. در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری آنان خوشبین شوی که این خوشبینی، رنج فراوانی را از دوشت برمی دارد. و سزاوارترین فردی که شایستگی خوشبینی تو را دارد کسی است که مورد عنایاتت قرار گرفته و نیکو آزمودهای و آنکس سزاوارتر برای بدبینیت میباشد که مورد احسانت قرار نگرفته و بد آزمایش شده است.
جمالی با اشاره به روایت دیگری از حضرت علی (ع) بیان کرد: حضرت در مورد دیگری از این فرمان در باب توجه خاص به مردم چنین فرمودند «محبت و مهربانی تو نسبت به آنان قلبهایشان را به تو متوجه میسازد. برترین چیزی که موجب روشنایی چشم زمامداران میشود، برقراری عدالت در همه بلاد و آشکار شدن علاقه مردم نسبت به آنهاست. اما مودت و محبت آنان جز با پاکی دلهایشان نسبت به والیان آشکار نمیگردد و خیرخواهی آنها در صورتی مفید است که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند و حکومت آنها برایشان سنگینی نکند و طولانی شدن مدت زمامداریشان برای اینان ناگوار نباشد پس آرزوهایشان را برآور و پی در پی آنها را به نیکویی یاد کن و کارهای مهمی که انجام داده اند برشمار».
وظیفه مردم در برابر حکومت اسلامی
این استاد حوزه بیان کرد: وقتی که زمامدار حکومت اسلامی همانند پدری مهربان بود، و تنها براساس تکلیف الهی و لیاقت پستها تقسیم و مسئولیتها پذیرفته شده، و مسئولین صداقت در رفتار و پیشگامی در علم داشتند، و رنج خود و راحت دیگران را طلبیدند، و در میان مردم عدالت و برابری را دور از هرگونه تبعیض اجرا نمودند، و مردم را به حساب آوردند و برای آنها شخصیت قائل شدند، و دارای حسن تدبیر و شایستگی در اداره امور بودند و نسبت به مردم خیرخواه و در بالا بردن رشد فکری و فرهنگی و اقتصادی و غیره آنان کوشا بودند، در این صورت ملت نیز طبعاً خیرخواه و مطیع خواهد بود و نسبت به او اعتماد خواهد نمود و با او همکاری مخلصانه خواهد داشت و ما این همکاری و اعتماد متقابل را که ناشی از حقوق و تکالیف متقابل است در نهج البلاغه و کتب حدیث میبینیم که مورد تاکید زیاد قرار گرفته است.
وی افزود: حضرت علی (ع) در نهج البلاغه در این باره میفرماید: ای مردم، من که زمامدار شمایم به گردن شما حقی دارم و شما نیز به گردن من حقی، اما حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم و با افزایش درآمد ملی، مواجب و درآمد شما را زیادتر کنم و برای آنکه نادان و بی ادب نمانید، سطح آموزش و پرورشتان را بالا ببرم». در مقابل، حقی که من بر شما دارم اینست: بیعتی که با من کرده اید به آن وفادار باشید، در حضور و غیاب، خیرخواهم باشید، هرگاه که شما را برای کاری دعوت میکنم پاسخ مثبت دهید و از فرمانم سرپیچی ننمایید». حضرت در ادامه میفرمایند «سبت به فرمانروایان و راهنمایانتان غش و خیانت نکنید و نسبت به رهبرانتان بی معرفت نباشید و ریسمان و حدتتان را پاره نکنید که در آن صورت به نزاع میافتید و آسایشتان از بین میرود. و بر این اساس باید کارهایتان را استوار سازید و این راه را ادامه دهید.»
جمالی در پایان گفت: در صورتی که حکومت اسلامی تکالیف الهی خود را انجام دهد و نسبت به مردم پدری مهربان باشد، شک نیست که توده مردم نیز نسبت به او اعتماد خواهند کرد و با او همکاری لازم خواهند داشت و ما نمونه چنین حکومتی را در صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم (ص) بطور کامل مشاهده نمودیم.
کد خبر 5769249منبع: مهر
کلیدواژه: حضرت علی مالک اشتر پیامبر اسلام مصطفی جمالی عدالت اجتماعی غرب برده داری حکومت اسلامی قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه امام خمینی انقلاب اسلامی ایران فعالیت های قرآنی سازمان دارالقرآن الکریم ایران قرآن انقلاب سازمان اوقاف و امورخیریه مهرواره با نور حج تمتع آیت الله بروجردی جامعه اسلامی حکومت اسلامی تکلیف الهی نسبت به آن حضرت علی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۸۴۳۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چه افرادی امام صادق(ع) را شهید کردند؟
امروز، شنبه -۱۵ اردیبهشت- مصادف با ۲۵ شوال و سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) است؛ امامی که به شیخ الائمه و رئیس مذهب شیعه شناخته میشود و سالها به تربیت شاگردانی پرداخت که جهانیان از علم دانشمندان اسلامی انگشت به دهان ماندند.
این روزها که زائران بیت الله الحرام پس از ۹ سال انتظار برای به جا آوردن عمره مفرده عازم مکه شده اند، در مدینه خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و در حرم بقیع به زیارت حضرت صادق (ع) و ائمه بقیع میروند. در زیارت امین الله که برای امامان معصوم وارد شده، از خدا میخواهیم که ما را عاشق برگزیده دوستانش یعنی ائمه قرار دهد و در ادامه از پروردگار میخواهیم ما را از اخلاق دشمنانش دور بدارد و در برخی زیارتنامهها به امام عرض میکنیم که «من با کسی در صلح و آرامشم که با شما از در دوستی و سلامت درآید و با هر کسی در جنگ و دشمنی هستم که با شما در جنگ است»؛ به ویژه کسانی که کمر به قتل شما بسته اند.
در برخی روایات نیز به نقل از ائمه معصومین آمده که «ما منا الا مقتول او مسموم.» هر یک از ائمه به شهادت رسیدند و هیچکدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. اگر در مظلومیت امام صادق (ع) اشک میریزیم و در شهادت آن حضرت گریه میکنیم، باید بدانیم چه کسانی آن حضرت را به شهادت رساندند و چه ویژگیهایی داشتند تا تکلیف خود را با آنان مشخص و صف خود را از آنان جدا کنیم.
آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبدالملک و پایان آن با دوازدهمین سال از حکومت ابوجعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. در واقع آن حضرت از آغاز ولادت تا هنگام شهادت، حکومت جائرانه ۱۰ نفر از امویان به نامهای عبدالملک پسر مروان، ولید پسر عبدالملک (ولید اول)، سلیمان پسر عبدالملک، عمر پسر عبدالعزیز، یزید پسر عبدالملک (یزید دوم)، هشام پسر عبدالملک، ولید پسر یزید (ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد و دو تن از عباسیان یعنی سفاح و منصور را تحمل کردند.
اگرچه دومین خلیفه عباسی از نوادگان عباس بن عبدالمطلب بود و ساخت شهر بغداد به دستور او انجام گرفت ولی نباید فراموش کنیم که در دوره خلافت او، قیامهای متعددی از جمله قیام نفس زکیه رخ داد و به دستور او بسیاری از سادات حسنی زندانی شده و به شهادت رسیدند و در نهایت امام صادق (ع) به دستور او به شهادت رسید.
حجت الاسلام مهدی پیشوایی که در دوران کرونا دار فانی را وداع گفت، در کتاب سیره پیشوایان نوشت: ابوجعفر منصور از تحرک و فعالیت سیاسی امام صادق (ع) سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام بر بیم و نگرانی او میافزود. به همین جهت هر از چندی به بهانهای امام را به عراق احضار میکرد و نقشه قتل او را میکشید ولی هر بار به نحوی خطر از وجود مقدس امام برطرف میشد. منصور شیعیان را در مدینه به شدت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که کسانی را که با شیعیان امام صادق رفت وآمد داشتند، گردن میزدند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: امام، یاران خود را از نزدیکی و همکاری با دربار خلافت باز میداشت. روزی یکی از یاران امام پرسید «برخی از ما شیعیان گاهی دچار تنگ دستی و سختی معیشت میگردد و به او پیشنهاد میشود که برای اینها (بنی عباس) خانه بسازد، نهر بکند (و اجرت بگیرد)، این کار از نظر شما چگونه است؟» امام فرمود «من دوست ندارم که برای آنها (بنی عباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هرچند در برابر آن پول بسیاری بدهند. زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند، در روز قیامت در سراپردهای از آتش قرار داده میشوند تا خدا میان بندگان حکم کند».
پیشوایی افزود: امام، شیعیان را از ارجاع مرافعه به قُضات دستگاه بنی عباس نهی میکرد و احکام صادر شده از محکمه آنها را شرعاً لازم الإجرا نمیشمرد. امام هم چنین به فقیهان و محدثان هشدار میداد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند ومی فرمود: فقیهان اُمَنای پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روی آوردند (و با ستمکاران دمساز و همکار شدند) به آنان بدگمان شوید واطمینان نداشته باشید.
امام صادق (ع) همواره از منصور دوانیقی دوری میگزید و استاد پیشوایی با اشاره به یک روایت در این زمینه نوشت: روزی منصور به امام صادق (ع) نوشت «چرا مانند دیگران نزد ما نمیآیی؟» امام در پاسخ نوشت «ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار شویم. تو نه دارای نعمتی هستی که بیاییم به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و نه خود را در بلا و مصیبت میبینی که بیاییم به تو تسلیت دهیم، پس چرا نزد تو بیاییم؟!» منصور نوشت «بیایید ما را نصیحت کنید» که امام پاسخ داد «اگر کسی اهل دنیا باشد، تو را نصیحت نمیکند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمیآید!»
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع) درباره احضار امام ششم (ع) به مرکز خلافت نوشت: منصور گاهی با امام صادق (ع) سخت میگرفت و گاهی آسان. ظاهرا هیچ وقت حضرت را به زندان نبرد ولی خیلی از اوقات ایشان را تحتنظر قرار میداد. یک دفعه ظاهرا دو سال حضرت را در کوفه تحتنظر قرار داد و چندین بار امام را احضار کرد و فحاشی و هتاکی نمود که «میکشمت، گردنت را میزنم؛ تو علیه من تبلیغ میکنی و مردم را بر علیه من میشورانی...».
عبداللّه بن فضل بن ربیع از پدرش (وزیر دوره عباسی) نقل کرده است: منصور، در سال ۱۴۷ سفر حج کرد و بعد به مدینه رفت و به ربیع گفت «کسی را به دنبال جعفر بن محمّد بفرست تا او را با رنج و عذاب نزد ما بیاورد. خدا مرا بکشد، اگر من او را نکشم!» ربیع چنان وانمود کرد که فراموش کرده است. دوباره منصور تکرار کرد و ربیع هم باز خود را به غفلت زد. این بار منصور نامه تندی به ربیع نوشت و به او پرخاش کرد و فرمان داد که کسی را بفرستد تا جعفر بن محمّد را بیاورد.
زمانی که امام صادق (ع) وارد شد، منصور شروع به تهدید آن حضرت کرد و سخنان درشت به زبان آورد و گفت «ای دشمن خدا! مردم عراق تو را رهبر خود دانسته و زکات مالشان را برای تو میفرستند و تو از سلطنت من سرپیچی میکنی و در پی آشوب و غائله هستی، خدا مرا بکشد که اگر من تو را نکشم!»
زمام داران بنی امیه میکوشیدند تا به هر شکلی مردم را از مکتب اهل بیت (ع) دور نگه داشته، میان آنان و پیشوایان بزرگ اسلام فاصله ایجاد کنند و به این منظور مردم را به مفتیان وابسته به حکومت وقت یا حداقل فقیهان سازشکار و بی ضرر رجوع میدادند. زمام داران عباسی نیز با آن که در آغاز کار، شعار طرفداری و حمایت از بنی هاشم را دستاویز رسیدن به اهداف خویش قرار داده بودند ولی پس از آن که جای پای خود را محکم کردند، همین برنامه را در پیش گرفتند.
خلفای عباسی همانند امویان، پیشوایان بزرگ خاندان نبوت را که جاذبه معنوی و مکتب حیات بخش آنان مردم را شیفته و مجذوب خود ساخته و به آنان بیداری وتحرک میبخشید، برای حکومت خود کانون خطر تلقی میکردند و از این رو کوشش میکردند به هر وسیلهای که ممکن است، آنان را در انزوا قرار دهند که این موضوع، در زمان امام صادق (ع) بیش از هر زمان دیگری به چشم میخورد.
در عصر امام ششم حکومتهای وقت به طور آشکارا تلاش میکردند تا افرادی را که خود مدتی شاگرد مکتب آن حضرت بودند، در برابر مکتب امام بر مسند فتوا و فقاهت نشانده و مرجع مردم معرفی کنند، چنان که ابن ابی ذئب و مالک بن انس را بر مسند فتوا نشاندند.
منصور ملعون پس از به شهادت رساندن حضرت صادق (ع) تصمیم گرفت تا جانشین آن حضرت را نیز به قتل برساند و لذا وقتی توسط محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه از شهادت امام صادق (ع) آگاه شد، طی نامهای به وی نوشت «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!» طولی نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید که «جعفر بن محمد ضمن وصیتنامه رسمی خود، پنج نفر را به عنوان وصی خود برگزیده که عبارتند از خلیفه وقت، منصور دوانیقی! محمد بن سلیمان یعنی فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده! عبدالله بن جعفر بن محمد که برادر بزرگ امام کاظم (ع) بود، موسی بن جعفر (ع) و حمیده همسر آن حضرت».
فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد را باید به قتل برساند و منصور که هرگز تصور نمیکرد با چنین وضعی روبرو شود، فوق العاده خشمگین شد و فریاد زد «اینها را نمیشود کشت!» این وصیت نامه امام صادق (ع) یک حرکت سیاسی بود. زیرا آن حضرت از قبل امام بعدی و جانشین واقعی خود یعنی امام کاظم (ع) را به شیعیان خاص و خاندان علوی معرفی کرده بود ولی از آنجا که از نقشههای شوم و خطرناک منصور آگاهی داشت، برای حفظ جان پیشوای هفتم چنین وصیتی کرده بود.
منبع: ایرنا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی